- -
-
۷ خرداد ۱۴۰۰
درحالیکه مطالعات متعددی به ارتباط بالقوه میان رسانههای اجتماعی و افسردگی اشاره دارند، شرکتهایی مانند فیسبوک نتایج مطالعات را غیرقطعی میخوانند.
بزرگترین ترس کتی مکموریس راجرز (از نمایندگان مجلس آمریکا) بهعنوان یک والد، خشونت مسلحانه یا رانندگی در حالت مستی یا هر چیز مربوط به دنیاگیری نیست. او نگران شبکههای اجتماعی و خصوصا احساس جدید شکستگی است که درمورد آن در کودکان منطقه و سراسر کشور میشنود. نرخ افسردگی و خودکشی نوجوانان بیش از یک دهه است که درحال افزایش است و او برنامههای اجتماعی را از دلایل اصلی این موضوع میداند.
در جلسه مارس امسال کاپیتال هیل (ساختمان کنگره آمریکا)، مکموریس راجرز، نمایندهی مجلس دربرابر مارک زاکربرگ، مدیر اجرایی فیسبوک، جک دورسی، مدیر اجرایی توییتر و سوندار پیچای، مدیر اجرایی گوگل با فهرستی از آمارها ایستاد: از سال ۲۰۱۱ یا ۲۰۱۸ نرخ خودکشی نوجوانان بیش از ۶۰ درصد افزایش داشته است و از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۵، نرخ پذیرش در اورژانس بهعلت آسیب به خود دختران ۱۰ تا ۱۴ ساله، سه برابر شده است. مکموریس راجرز به رهبران فناوری گفت: «این مبارزهای برای سلامت روان آنها و درنهایت مبارزهای برای امنیت آنها است».
اما وقتی مکموریس راجرز سوالی را بهطور مشخص رو به زاکربرگ در این مورد پرسید که آیا ارتباط بین کاهش سلامت روان کودکان و پلتفرمهای رسانههای اجتماعی را قبول دارد، وی پاسخ داد: «فکر نمیکنم که پژوهشها در این مورد به نتیجه قطعی رسیده باشند».
این موضعی است که زاکربرگ و شرکتش که درحال کار روی گسترش پیشنهادها خود حتی برای کودکان کم سنوسالتر هستند، سالها است حفظ میکنند. اما برخی از پژوهشگران سلامت روان در گفتوگو با رادیوی عمومی ملی (NPR)، مخالفت خود را با این موضع اعلام کردند. آنها همبستگی آشکاری را بین پیامدهای ضعیف سلامت روان و استفاده از شبکههای اجتماعی توصیف میکنند و نگرانند که خصوصا فیسبوک (که همچنین مالک اینستاگرام و واتساپ نیز است) ممکن است برای حفظ وجههی عمومی خود سعی در ایجاد سردرگمی داشته باشد. ژان توئنگ، استاد روانشناسی در دانشگاه ایالتی سندیگو گفت:
شواهد همبستگی نشان میدهد ارتباطی میان استفاده از شبکههای اجتماعی و افسردگی وجود دارد که در این مرحله کاملا قطعی است. بزرگترین و دقیقترین مطالعاتی که داریم، نشان میدهند نوجوانانی که زمان بیشتری را صرف شبکههای اجتماعی میکنند، با احتمال بیشتری افسرده و غمگین هستند.
البته همبستگی رابطهی علت و معلولی را نشان نمیدهد و یکی از زمینهها برای مطالعهی بیشتر این است که بررسی کنیم آیا استفادهی بیشتر از شبکههای اجتماعی موجب پیامدهای ضعیفتر سلامت روان میشود یا اینکه افرادی که افسرده و غمگین هستند، زمان بیشتری را صرف رسانههای اجتماعی میکنند.
فیسبوک قطعا بیش از آنچه برای مردم آشکار کرده است، درمورد تأثیر محصولات خود بر مردم میداند. انپیآر با توئنگ و دو دانشگاهی دیگر که روی ارتباط میان افسردگی و استفاده از رسانههای اجتماعی کار کردهاند و میگویند تیم روابط عمومی فیسبوک در ماههای اخیر برای دریافت اطلاعات داخلی مرتبط با این موضوع با آنها تماس گرفته است، صحبت کرده است.
فیسبوک از اظهارنظر درمورد درخواستهای جلسه و موضع خود درباره پژوهش درمورد پلتفرمهای خود خودداری کرد. اما این تماسها در زمان مهمی برای فیسبوک و برنامههایی که برای گسترش خود دارد، اتفاق افتاده است.
مقررات دولتی بیش از هر زمان دیگری نزدیک است و مسئله بهداشت روان کودکان یکی از معدود نگرانیهای مرتبط با غولهای فناوری است که بهنظر میرسد جمهوریخواهان و دموکراتها درمورد آن توافق دارند. پس از اینکه مشخص شد فیسبوک درحال کار روی نسخهای از اینستاگرام برای کودکان زیر ۱۳ سال است، گروه مورد حمایت دو حزب متشکل از ۴۴ دادستان کل نامهای با پیام ساده «توقف» به زاکربرگ نوشتند. در این نامه آمده است:
استفاده از رسانههای اجتماعی میتواند برای سلامت و بهزیستی کودکان که توانایی مقابله با چالشهای داشتن حساب رسانه اجتماعی را ندارند، مضر باشد. علاوهبراین، سوابق فیسبوک نشان میدهد که نتوانسته است از رفاه کودکان در پلتفرمهای خود محافظت کند.
اندکی پس از صحبتهای مکموریس راجرز در جلسه کنگره ماه مارس، کتی کاستور نماینده حرب دموکرات از فلوریدا از زاکربرگ پرسید که آیا با مطالعهای که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد و نشان میداد خطر افسردگی کودکان با افزایش ساعاتی که صرف رسانههای اجتماعی میکنند، افزایش مییابد، آشنایی دارد یا نه، پاسخ او منفی بود.
توئنگ در دهههای گذشته به مطالعه و نوشتن درباره تأثیرات فناوری بر متولدین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۲ مشغول بوده است. او در کتاب سال ۲۰۱۷ خود از نسل iGen نام برده است. کتاب او دارای نمودارهای فراوانی است که نشاندهندهی کاهش شدید شادی در میان نوجوانان در دههی گذشته درمقایسهبا نسلهای پیشین و افزایش چشمگیری در تنهایی و خطر خودکشی خصوصا در نوجوانانی است که بیش از یک یا دو ساعت در روز درحال کار با تلفنهای همراه خود هستند. این روندها از سال ۲۰۱۷ عمدتا بدتر شدهاند. توئنگ گفت: «برای افسردگی و اضطراب و آسیب به خود، این افزایشها ادامه داشته است. هرچه تلفنهای همراه فراگیرتر میشوند، رسانههای اجتماعی نیز رواج بیشتری پیدا میکنند».
طی چهار سالی که از زمان انتشار کتاب توئنگ میگذرد، هیچیک از شرکتهای بزرگ رسانههای اجتماعی با او تماسی نگرفته بود، تا حدود سه ماه پیش. توئنگ گفت ایمیلی از فردی در فیسبوک دریافت کردم که میگفت درحال ایجاد هیئت مشورتی است. این ایمیل از طرف کارمند رده پایینی در شرکت به نمایندگی از هدر مور، از مسئولان روابط عمومی فیسبوک بود که به ایجاد ارگان Oversight Board شرکت کمک کرد (هیئتی که با بودجه ۱۳۰ میلیون دلاری حمایت میشود و از ۲۰ کارشناس برجسته از سراسر جهان تشکیل شده است). هیئت مذکور اخیرا از بزرگترین تصمیم خود خبر داد و از تصمیم شرکت برای تعلیق رئیسجمهور سابق آمریکا، دونالد ترامپ از پلتفرم آنها حمایت کرد.
دو پژوهشگر دیگری که انپیآر با آنها صحبت کرده است، میگویند درخواست مشابهی را دریافت کردند. یکی از این پژوهشگران نخواست نام او در این مطلب ذکر شود. در این درخواست آمده است که فیسبوک مشغول گفتوگو با کارشناسانی است که الگوریتمها و اشاعهپذیری (محتواهای ویروسی) را مطالعه میکنند، اما مشخص نمیکند که آیا شرکت قصد دارد گروهی از متخصصان مختلف را برای تمرکز روی اثرات سلامت روان پلتفرم گرد هم آورد. فیسبوک از ارائه جزئیات بیشتر مورد درخواستها خوداری کرد، اما یکی از سخنگویان یادآور شد که شرکتی به بزرگی فسبوک مرتبا با کارشناسان متخصص در زمینههای مختلف تماس میگیرد.
ایمیل حاکی از آن بود که شرکت دارای اطلاعات داخلی مرتبط با موضوع است. در جلسه ماه مارس کپیتال هیل، زاکربرگ به مکموریس راجرز گفت که شرکت بهطور خاص درمورد اثرات پلتفرمهای شرکت روی سلامت روان کودکان پژوهش کرده است. اما مکموریس راجرز میگوید شرکت از به اشتراک گذاشتن تحقیقات خود خوداری کرده است. او در مصاحبه با انپیآر گفت:
معتقدم که آنها تحقیق کردهاند اما شفاف عمل نمیکنند. بهنظر میرسد بیشتر نگران مدل کنونی کسبوکار خود باشند و طبق مدل تجاری کنونی خود بسیار ثروتمند شدهاند. اما واقعیت این است که ما شاهد شواهد بیشتری هستیم که نشان میدهند مدل کسبوکار کنونی آنها به کودکان ما آسیب میزند.
بهطورکلی فیسبوک در پاسخ به این نوع پرسشها به پژوهشی اشاره کرده است که نشان میدهد پیامدهای ضعیف سلامت روان مانند افسردگی از نحوهی استفاده از پلتفرمها و خصوصا اینکه آیا آنها کاربران فعالی هستند که به دیگران پیام میدهند یا کاربران منفعلی هستند که بیشتر از محتواها استفاده میکنند، بستگی دارد. مفهوم این مسئله این است که افراد بر این مسئله کنترل دارند که آیا درنتیجهی استفاده از پلتفرمها احساس بدی پیدا کنند یا نه، زیرا کاربران میتوانند به انتخاب خود برای مثال به دوستان خود در اینستاگرام پیام دهند یا اینکه دائما صفحات را پیمایش کنند.
اما ملیسا هانت، استاد روانشناسی دانشگاه پنسیلوانیا میگوید مسئله آنقدر هم ساده نیست. موفقیت شرکت به حفظ مشارکت مردم و فروش آگهیهای تجاری براساس این مشارکت بستگی دارد، بنابراین فیسبوک علاقمند به ایجاد سیستمهایی است که صرفنظر از تأثیری که روی بهزیستی بلندمدت افراد دارند، آنها را روی پتلفرمها نگه دارد. هانت میگوید:
اساسا تمام مواردی که در سالمتر بودن این پلتفرمها برای استفادهی افراد نقش دارد، این است که زمان کمتری را صرف آنها کنید، غریبهها را دنبال نکنید، زمان خود را صرف پیمایش منفعلانه محتواهای تصادفی که به شما پیشنهاد میشود، نکنید. این موارد مدل تجاری شرکت را بهطور کامل تضعیف میکند.
هانت نیز درخواستی در خصوص مشاوره ازسوی فیسبوک دریافت کرد. او میگوید درمورد درخواست مذکور و همچنین همچنین ارزش کنونی فیسبوک که نزدیک یک تریلیون دلار است، فکر کرد. هانت میگوید: «به این نتیجه رسیدم که اگر آنها در این زمینه جدی بودند، میتوانستند هزینه مشاوره به من پیشنهاد کنند». او میگوید به آنها پاسخ دادم که خوشحال میشوم تا مشارکت کنم و دانش خود را با شما به اشتراک بگذارم. او هرگز پاسخی دریافت نکرد. توئنگ نیز به درخواست شرکت پاسخ داد و گفت علاقمند است زمانی برای گفتوگو تعیین شود اما پس از تبادل چند پیام، دیگر پاسخی دریافت نکرده است.
توئنگ میگوید درحالیکه پژوهش روی تأثیر روانی رسانههای اجتماعی نسبتا جدید است، هنوز میتوان نتیجهگیریهایی کرد، هرچند برخی افراد مطالعات را غیرقطعی میخوانند. او این رفتار را با رفتار انکارکنندگان تغییرات اقلیمی مقایسه میکند که با اشاره به چند مورد معدود میگویند هنوز کسانی هستند که درباره آن تردید دارند. او میگوید معمولا این گروه کوچک از افراد بهعلت حمایت شرکتهای ذینفع در انتشار پیامهای خود موفق عمل میکنند درحالیکه دیدگاه کارشناسان مخالف در میان این هیاهو کمرنگ میشود.
سوالات بدون پاسخ
در سالهای اخیر، برخی افراد رسانههای اجتماعی را با چیز دیگری مقایسه کردهاند که نسلهای گذشته از آن برای پر کردن اوقات بیکاری خود تا حد ضرر رساندن به بدن خود استفاده کردهاند: سیگار کشیدن. پس از اینکه سیگار کشیدن به عملی تقریبا جهانی تبدیل شد، شرکتهای تولید سیگار تلاش کردند تا فضایی ایجاد کنند که مردم متوجه آسیب ناشیاز محصولات آنها نشوند. لیزا برو در مقالهای درمورد اینکه شرکتهای سیگار چگونه پژوهشها را دستکاری کردند، نوشت:
سیاست با اتفاقنظر عمومی حل میشود و درمورد پژوهشها بر عدم قطعیت تأکید میشود. ایجاد مناقشه درمورد دادهها اغلب به نفع گروههای ذینفع است، زیرا اختلافنظر احتمالا موجب کند شدن سرعت یا پیشگیری از وضع قانون درمورد محصولی خواص میشود.
اما برایان پریماک از دانشگاه آرکانزاس مقایسهی وضعیت کنونی پژوهش درمورد رسانههای اجتماعی و سیگار را بسیار سادهانگارانه میداند. او که زمانی به مطالعه تنباکو مشغول بود، اکنون زمان خود را صرف مطالعهی تأثیرات شبکههای اجتماعی میکند و ارتباط آشکاری را میان افسردگی و پلتفرمهای آنلاین میبیند.
مطالعهای که پریماک سال گذشته منتشر کرد، نشان میداد افراد بزرگسال جوانی که میزان استفاده از رسانههای اجتماعی را برای مدتی افزایش دادند، با احتمال بیشتری طی همان دوره احساس افسردگی میکردند. او میگوید:
ارتباطی میان این دو وجود دارد، به این صورت که اگر مردم را ازنظر میزان استفاده از رسانههای اجتماعی، در ظرفهای برابری قرار دهید، افرادی که بیشتر از همه از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند، همان افرادی هستند که بیشتر از همه افسردهاند.
اما برخلاف سیگار که به گفتهی پریماک هیچ تأثیر مثبتی ندارد، استفاده از رسانههای اجتماعی در برخی افراد به پیامدهای مثبت سلامتی منجر شده است. برای مثال، پژوهشهای انجامشده درزمینهی رشد مغز در سالهای اخیر نشاندهندهی مزایایی در کودکان ۹ و ۱۰ سالهای بوده است که از رسانههای اجتماعی استفاده میکردند. دکتر مارتین پائولوس از مرکز تحقیقات مغز لوریت و نویسندهی مطالعه گفت:
رسانههای اجتماعی بسیار ناهمگون هستند و در برخی کودکان میتواند بسیار مفید باشد و در کودکان دیگر میتواند بسیار مضر باشد. اما هنوز نمیدانیم کدام گروه از کودکان از آن سود میبرند و کدام گروههای کودکان ممکن است از آن آسیب ببینند.
پائولوس مطمئن نیست که شرکتهای رسانههای اجتماعی واقعا بخواهند پاسخ این سؤال را پیدا کنند. چندین سال پیش، پائولوس با چند پژوهشگر دیگر که به مطالعه اثرات رسانههای اجتماعی مشغول بودند، در فیسبوک سخنرانی داشتند. او درحالی از جلسه خارج شد که احساس میکرد شرکت درمورد انجام پژوهشهای عینی جدی نیست. پائولوس گفت:
این بیشتر شبیه کاری برای حفظ وجهه بود. این شرکتها میگویند پژوهش میخواهند... اما لزوما به پژوهشی که بهطور بالقوه نشان دهد برخی از کارهایی که انجام میدهند، برای کودکان خوب نیست، علاقمند نیستند.
اما درحالیکه شرکت میگوید صدها پژوهشگر را استخدام میکند و از پژوهش درمورد ارتباط تنهایی و فناوری حمایت میکند، بهعلت استفاده از پلتفرمهای خود برای اهداف مورد تحقیق مورد انتقاد قرار گرفته است. در سال ۲۰۱۲، شرکت به پژوهشگران اجازه داد تا بهمنظور بررسی نحوهی تأثیر پلتفرم آنها روی ماهیت چیزی که مردم انتخاب میکنند تا آن را روی شبکه اجتماعی ارسال کنند، محتوایی را که به کاربر نشان داده میشد، تغییر دهند. این مطالعه نشان داد خلقوخوی افراد تحتتأثیر چیزی که دیگران ارسال میکنند، قرار میگیرد. برخی کارشناسان این رویکرد را دستکاری عاطفی دانستند و یکی از نویسندگان از انجام آن ابراز پشیمانی کرد.
اشتراک گذاری با دوستان